نامه حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر نخعى
|
|
نامه حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر نخعى
به نام خداوند بخشنده مهربان، این فرمان بنده خدا على امیر مومنان، به مالک اشتر پسر حارث است، در عهدى که با او دارد، هنگامى که او را به فرماندارى مصر برمى گزیند تا خراج آن دیار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح، و شهرهاى مصر را آباد سازد.
1- ضرورت خودسازى او را به ترس از خدا فرمان مى دهد، و اینکه اطاعت خدا را بر دیگر کارها مقدم دارد، و آنچه که در کتاب خدا آمده، از واجبات و سنتها را پیروى کند، دستوراتى که جز با پیروى آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضایع کردن آن جنایتکار نخواهد گردید. به او فرمانى مى دهد که خدا را با دل و دست و زبان یارى کند، زیرا خداوند پیروزى کسى را تضمین کند که او را یارى دهد، و بزرگ دارد آن کس را که او بزرگ شمارد. و به او فرمان مى دهد تا نفس خود را از پیروى آرزوها باز دارد، و به هنگام سرکش رامش نماید، که (همانا نفس همواره به بدى وامى دارد جز آنکه خدا رحمت آورد.) پس اى مالک بدان! من تو را به سوى شهرهایى فرستادم که پیش از تو دولتهاى عادل یا ستمگرى بر آن حکم راندند، و مردم در کارهاى تو چنان مى نگرند که تو در کارهاى حاکمان پیش از خود مى نگرى، و درباره تو آن مى گویند که تو نسبت به زمامداران گذشته مى گویى، و همانا نیکوکاران را به نام نیکى توان شناخت که خدا از آنان بر زبان بندگانش جارى ساخت. پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد، هواى نفس را در اختیار گیر، و از آنچه حلال نیست خویشتن دارى بکن، زیرا بخل ورزیدن به نفس خویش، آن است که در آنچه دوست دارد، یا براى او ناخوشایند است، راه انصاف پیمایى.
2- اخلاق رهبرى (روش برخورد با مردم)
مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته اند، دسته اى برادر دینى تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش مى باشند، اگر گناهى از آنان سر مى زند، یا علتهایى بر آنان عارض مى شود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهى مرتکب مى گردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست دارى خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرماندارى مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده، و آنان را وسیله آزمودن تو قرار داده است، هرگز با خدا مستیز، که تو را از کیفر او نجاتى نیست، و از بخشش و
رحمت او بى نیاز نخواهى بود، بر بخشش دیگران پشیمان مباش، و از کیفر کردن شادى مکن، و از خشمى که توانى از آن رها گردى شتاب نداشته باش، به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان مى دهم، باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگ بینى دل را فاسد، و دین را پژمرده، و موجب زوال نعمتهاست. و اگر با مقام و قدرتى که دارى، دچار تکبر یا خود بزرگ بینى شدى به بزرگى حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشى نجات مى دهد، و تندروى تو را فرو مى نشاند، و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلى باز مى گرداند.
3-پرهیز از غرور و خودپسندى
بپرهیز که در بزرگى خود را همانند خداوند پندارى، و در شکوه خداوندى همانند او دانى، زیرا خداوند هر سرکشى را خوار مى سازد، و هر خودپسندى را بى ارزش مى کند، با خدا و با مردم، و با خویشاوندان نزدیک، و با افرادى از رعیت خود که آنان را دوست دارى، انصاف را رعایت کن. که اگر چنین نکنى ستم روا داشتى، و کسى که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا بجاى بندگانش دشمن او خواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دلیل او را ستمکارى نعمت خدا را دگرگون نمى کند، و کیفر او را نزدیک نمى سازد، که خدا دعاى ستمدیدگان را مى شنود، و در کمین ستمکاران است.
4- مردم گرایى، حق گرایى
دوست داشتنى ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه ترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودى مردم گسترده ترین باشد، که همانا خشم عمومى مردم خشنودى خواص را از بین مى برد، اما خشم خواص را خشنودى همگان بى اثر مى کند. خواص جامعه همواره بار سنگینى را بر حکومت تحمیل مى کنند زیرا در روزگار سختى یاریشان کمتر، و در اجراى عدالت از همه ناراضى تر، و در خواسته هایشان پافشارتر، و در عطا و بخشش ها کم سپاس تر، و به هنگام منع خواسته ها دیر عذر پذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامت تر مى باشند. در صورتیکه ستونهاى استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروهاى ذخیره دفاعى، عموم مردم مى باشند، پس به آنها گرایش داشته و اشتیاق تو با آنان باشد.
5- ضرورت رازدارى
از رعیت، آنان که عیبجوترند از خود دور کن، زیرا مردم عیوبى دارند که والى در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آنچه بر تو پنهان است آشکار گردانى، و آنچه که هویداست بپوشانى، که داورى در آنچه از تو پنهان است با خداى جهان مى باشد، پس چندان که مى توانى زشتى ها را بپوشان، تا آن را که دوست دارى بر رعیت پوشیده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر کینه اى را در مردم بگشاى، و
رشته هر نوع دشمنى را قطع کن، و از آنچه که در نظر روشن نیست کناره گیر، در تصدیق سخن چین شتاب مکن، زیرا سخن چین گرچه در لباس اندرزدهنده ظاهر مى شود اما خیانتکار است.
6- جایگاه صحیح مشورت
بخیل را در مشورت کردن، دخالت نده، که تو را از نیکوکارى باز مى دارد، و از تنگدستى مى ترساند، ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحیه تو را سست مى کند. حریص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکارى در نظرت زینت مى دهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند که ریشه آنها بدگمانى به خداى بزرگ است.
بدترین وزیران تو، کسى است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشت، پس مبادا چنین افرادى محرم راز تو باشند، زیرا که آنان یاوران گناهکاران، و یارى دهندگان ستمکارانند، تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى که قدرت فکرى امثال آنها را داشته اما گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند. کسانى که ستمکارى را بر ستمى یارى نکرده، و گناهکارى را در گناهى کمک نرسانده باشند، هزینه این گونه از افراد بر تو سبک تر، و یاریشان بهتر، و مهربانیشان بیشتر، و دوستى آنان جز با تو کمتر است، آنان را از خواص، و دوستان نزدیک، و رازداران خود قرار ده، سپس از میان آنان افرادى را که در حق گویى از همه صریح ترند، و در آنچه را که خدا براى دوستانش نمى پسندد تو را مددکار نباشند، انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند.
7- اصول روابط اجتماعى رهبران
تا مى توانى با پرهیزکاران و راستگویان بپیوند، و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند، و تو را براى اعمال زشتى که انجام نداده اى تشویق نکنند، که ستایش بى اندازه خودپسندى مى آورد، و انسان را به سرکشى وامى دارد.
هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند. زیرا نیکوکارى در نیکوکارى بى رغبت، و بدکاران در بدکارى تشویق مى گردند، پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده. بدان اى مالک! هیچ وسیله اى براى جلب اعتماد والى به رعیت بهتر از نیکوکارى به مردم، و تخفیف مالیات، و عدم اجبار مردم به کارى که دوست ندارند، نمى باشد، پس در این راه آنقدر بکوش تا به وفادارى رعیت، خوشبین شوى، که این خوشبینى بار سنگین رنج آور مشکلات را از تو برمى دارد، پس به آنان که بیشتر احساس کردى بیشتر خوشبین باش، و به آنان که بدرفتارى نمودى بدگمان تر باش. و آداب پسندیده اى را که بزرگان این امت به آن عمل کردند، و ملت اسلام با آن پیوند خورده، و رعیت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابى که به سنتهاى خوب گذشته زیان وارد مى کند، پدید نیاور، که پاداش براى آورنده سنت، و کیفر
آن براى تو باشد که آنها را درهم شکستى. با دانشمندان، فراوان گفتگو کن، و با حکیمان فراوان بحث کن، که مایه آبادانى و اصلاح شهرها، و برقرارى نظم و قانونى است که در گذشته نیز وجود داشت.
8- شناخت اقشار گوناگون اجتماعى
اى مالک بدان! مردم از گروههاى گوناگونى مى باشند که اصلاح هر یک جز با دیگرى امکان ندارد، و هیچ یک از گروهها از گروه دیگر بى نیاز نیست. از آن قشرها، لشگریان خدا، و نویسندگان عمومى و خصوصى، قضات دادگستر، کارگزاران عدل و نظم اجتماعى، جزیه دهندگان، پرداخت کنندگان مالیات، تجار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پیشه وران، و طبقه پایین جامعه از نیازمندان و مستمندان مى باشند، که براى هر یک خداوند سهمى مقرر داشته، و مقدار واجب آن را در قرآن یا سنت پیامبر (ص) تعیین کرده، که پیمانى از طرف خداست و نگهدارى آن بر ما لازم است. پس سپاهیان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعیت، و زینت و وقار زمامداران، شکوه دین، و راههاى تحقق امنیت کشورند، امور مردم جز با سپاهیان استوار نگردد، و پایدارى سپاهیان جز به خراج و مالیات رعیت انجام نمى شود که با آن براى جهاد با دشمن تقویت گردند، و براى اصلاح امور خویش به آن تکیه کنند، و نیازمندیهاى خود را برطرف سازند. سپس سپاهیان و مردم، جز با گروه سوم نمى توانند پایدار باشند، و آن قضات، و کارگزاران دولت، و نویسندگان حکومتند، که قراردادها و معاملات را استوار مى کنند، و آنچه به سود مسلمانان است فراهم مى آورند، و در کارهاى عمومى و خصوصى مورد اعتمادند. و گروههاى یادشده بدون بازرگانان، و صاحبان صنایع نمى توانند دوام بیاورند، زیرا آنان وسائل زندگى را فراهم مى آورند، و در بازارها عرضه مى کنند، و بسیارى از وسایل زندگى را با دست مى سازند که از توان دیگران خارج است. قشر دیگر، طبقه پایین از نیازمندان و مستمندانند که باید به آنها بخشش و یارى کرد. براى تمام اقشار گوناگون یادشده، در پیشگاه خدا گشایشى است، و همه آنان به مقدارى که امورشان اصلاح شود بر زمامدار حقى مشخص دارند، و زمامدار از انجام آنچه خدا بر واجب کرده است نمى تواند موفق باشد جز آنکه تلاش فراوان نماید، و از خدا یارى بطلبد، و خود را براى انجام حق آماده سازد، و در همه کارها، آسان باشد یا دشوار، شکیبایى ورزد.
اول، سیمای نظامیان :
براى فرماندهى سپاه کسى را برگزین که خیرخواهى او براى خدا و پیامبر (ص) و امام تو بیشتر، و دامن او پاکتر، شکیبایى او برتر باشد، از کسانى که دیر به خشم آید، و عذر پذیرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد نماید، درشتى او را به تجاوز نکشاند، و ناتوانى او را از حرکت باز ندارد. سپس در نظامیان با خانواده هاى ریشه دار، داراى شخصیت حساب شده، خاندانى پارسا، داراى
سوابقى نیکو و درخشان، که دلاور و سلحشور و بخشنده و بلندنظرند، روابط نزدیک برقرار کن، آنان همه بزرگوارى را در خود جمع کرده، و نیکى ها را در خود گرد آورده اند، پس در کارهاى آنان بگونه اى بیندیش که پدرى مهربان درباره فرزندش مى اندیشد، و مبادا آنچه را که آنان را نیرومند مى کند در دیده ات بزرگ جلوه کند، و نیکوکارى تو نسبت به آنان هرچند اندک باشد را خوار مپندار، زیرا نیکى آنان را به خیرخواهى تو خواند، و گمانشان رانسبت به تو نیکو گرداند، و رسیدگى به امور کوچک آنان را به اعتماد رسیدگى به کارهاى بزرگشان وامگذار، زیرا نیکى اندک تو را جایگاهى است که از آن سود مى برند و نیکى هاى بزرگ تو را جایى است که از آن بى نیاز نیستند.
برگزیده ترین فرماندهان سپاه تو، کسى باشد که: از همه بیشتر به سربازان کمک رساند، و از امکانات مالى خود بیشتر در اختیارشان گذارد، به اندازه اى که خانواده هایشان در پشت جبهه، و خودشان در آسایش کامل باشند، تا در نبرد با دشمن، سربازان اسلام تنها به یک چیز بیندیشند. همانا مهربانى تو نسبت به سربازان، دلهایشان را به تو مى کشاند، و همانا، روشنى چشم زمامداران، برقرارى عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم نسبت به والى است، که محبت دلهاى رعیت جز با پاکى قلبها پدید نمى آید، و خیرخواهى آنان زمانى است که با رغبت و شوق پیرامون والى را گرفته، و حکومت بار سنگینى را بر دوش رعیت نگذاشته باشد، و طولانى شدن مدت زمامدارى بر ملت ناگوار نباشد. پس آرزوهاى سپاهیان را برآور، و همواره از آنان ستایش کن، و کارهاى مهمى که انجام داده اند بر شمار، زیرا یادآورى کارهاى ارزشمند آنان، شجاعان را برمى انگیزاند، و ترسوها را به تلاش وامى دارد، ان شاءالله.
و در یک ارزشیابى دقیق، رنج و زحمات هر یک از آنان را شناسایى کن، و هرگز تلاش و رنج کسى را به حساب دیگرى مگذار، و ارزش خدمت او را ناچیز مشمار، تا شرافت و بزرگى کسى موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشمارى، یا گمنامى کسى باعث شود که کار بزرگ او را ناچیز بدانى مشکلاتى که در احکام نظامیان براى تو پدید مى آید، و امورى که براى تو شبهه ناکند، به خدا، و رسول خدا (ص) بازگردان، زیرا خدا براى مردمى که علاقه داشت هدایتشان کند فرمود. (اى کسانى که ایمان آوردید، از خدا و رسول و امامانى که از شما هستند اطاعت کنید، و اگر در چیزى نزاع دارید، آن را به خدا و رسولش باز گردانید.) پس بازگرداندن چیزى به خدا یعنى عمل کردن به قرآن، و بازگرداندن به پیامبر (ص) یعنى عمل کردن به سنت او که وحدت بخش است، نه عامل پراکندگى. سپس از میان مردم!
دوم، سیمای قضات و داوران:
برترین فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب کن، کسانى که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نیاورد، و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نکند، و بازگشت به حق پس از
آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه کن کند، و در شناخت مطالب با تحقیقى اندک رضایت ندهد، و در شبهات از همه بااحتیاط تر عمل کند، و در یافتن دلیل اصرار او از همه بیشتر باشد، و در مراجعه پیاپى شاکیان خسته نشود، در کشف امور از همه شکیباتر، و پس از آشکار شدن حقیقت در فصل خصومت از همه برنده تر باشد، کسى که ستایش فراوان او را فریب ندهد، و چربزبانى او را منحرف نسازد و چنین کسانى بسیار اندکند!! پس از انتخاب قاضى، هر چه بیشتر در قضاوتهاى او بیندیش، و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او برطرف گردد، و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزدیکان تو به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو درامان باشد. در دستوراتى که دادم نیک بنگر که همانا این دین در دست بدکاران گرفتار آمده بود، که با نام دین به هواپرستى پرداخته، و دنیاى خود را به دست مى آوردند.
سوم، سیمای کارگزاران دولتی :
سپس در امور کارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار، و با میل شخصى، و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهاى مختلف وادار نکن، زیرا نوعى ستمگرى و خیانت است. کارگزاران دولتى را از میان مردمى باتجربه و باحیا، از خاندانهاى پاکیزه و باتقوى، که در مسلمانى سابقه درخشانى داردند انتخاب کن، زیرا اخلاق آنان گرامى تر، و آبرویشان محفوظتر، و طمع ورزیشان کمتر، و آینده نگرى آنان بیشتر است. سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مى کوشند، و با بى نیازى، دست به اموال بیت المال نمى زنند، و اتمام حجتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند.
سپس رفتار کارگزاران را بررسى کن، و جاسوسانى راستگو، و وفاپیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسى پنهانى تو از کار آنان، سبب امانتدارى، و مهربانى با رعیت خواهد بود. و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکى از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تایید کرد، به همین مقدار گواهى قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او بازپس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانتکار بشمار، و طوق بدنامى به گردنش بیافکن.
چهارم ،سیمای مالیات دهندگان :
مالیات و بیت المال را بگونه اى وارسى کن که صلاح مالیات دهندگان باشد، زیرا بهبودى مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مى باشد، و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت. زیرا همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند، باید تلاش تو در آبادانى زمین بیشتر از جمع آورى خراج باشد که خراج جز با آبادانى فراهم نمى گردد، و آن کس که
بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدتى دوام نیاورد. پس اگر مردم شکایت کردند، از سنگینى مالیات، یا آفت زدگى، یا خشک شدن آب چشمه ها، یا کمى باران، یا خراب شدن زمین در سیلابها، یا خشکسالى، در گرفتن مالیات به میزانى تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد، و هرگز تخفیف دادن در خراج تو را نگران نسازد. زیرا آن، اندوخته اى است که در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولایتهاى تو نقش دارد، و رعیت تو را مى ستایند، و تو از گسترش عدالت میان مردم خشنود خواهى شد، و به افزایش قوت آنان تکیه خواهى کرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنان بخشیدى، و با گسترش عدالت در بین مردم، و مهربانى با رعیت، به آنان اطمینان خواهى داشت. آنگاه اگر در آینده کارى پیش آید و به عهده شان بگذارى، با شادمانى خواهند پذیرفت، زیرا عمران و آبادى قدرت تحمل مردم را زیاد مى کند. همانا ویرانى زمین به جهت تنگدستى کشاورزان است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند، و از تاریخ گذشتگان عبرت نمى گیرند.
پنجم ، سیمای نویسندگان و منشیان :
سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستى بیندیش، و کارهایت را به بهترین آنان واگذار، و نامه هاى محرمانه، که دربردارنده سیاستها و اسرار تو است، از میان نویسندگان به کسى اختصاص ده که صالح تر از دیگران باشد، کسى که گرامى داشتن او را به سرکشى و تجاوز نکشاند تا در حضور دیگران با تو مخالفت کند، و در رساندن نامه کارگزارانت به تو، یا رساندن پاسخهاى تو به آنان کوتاهى نکند، و در آنچه براى تو مى ستاند یا از طرف تو به آنان تحویل مى دهد. فراموشکار نباشد. و در تنظیم هیچ قراردادى سستى نورزد، و در برهم زدن قراردادى که به زیان توست کوتاهى نکند، و منزلت و قدر خویش را بشناسد، همانا آنکه از شناخت قدر خویش عاجز باشد، در شناخت قدر دیگران جاهل تر است مبادا در گزینش نویسندگان و منشیان، بر تیزهوشى و اطمینان شخصى و خوش باورى خود تکیه نمایى، زیرا افراد زیرک با ظاهرسازى و خوش خدمتى، نظر زمامداران را به خود جلب مى نمایند، که در پس این ظاهرسازى ها، نه خیرخواهى وجود دارد، و نه از امانتدارى نشانى یافت مى شود. لکن آنها را با خدماتى که براى زمامداران شایسته و پیشین انجام داده اند بیازماى، به کاتبان و نویسندگانى اعتماد داشته باش ک ه در میان مردم آثارى نیکو گذاشته، و به امانتدارى از همه مشهورترند، که چنین انتخاب درستى نشان دهنده خیرخواهى تو براى خدا، و مردمى است که حاکم آنانى. براى هر یک از کارهایت سرپرستى برگزین که بزرگى کار بر او چیرگى نیابد، و فراوانى کار او را درمانده نسازد، و بدان که هرگاه در کار نویسندگان و منشیان تو کمبودى وجود داشته باشد که تو بى خبر باشى خطرات آن دامنگیر تو خواهد بود.
ششم، سیمای بازرگانان و صاحبان صنایع :
سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر، و آنها را به نیکوکارى سفارش کن، بازرگانانى که در شهر ساکنند، یا آنان که همواره در سیر و کوچ کردن مى باشند، و بازرگانانى که با نیروى جسمانى کار مى کنند، چرا که آنان منابع اصلى منفعت، و پدیدآورندگان وسایل زندگى و آسایش، و آورندگان وسایل زندگى از نقاط دوردست و دشوار مى باشند، از بیابانها و دریاها، و دشتها و کوهستانها، جاهاى سختى که مردم در آن اجتماع نمى کنند، یا براى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند.
بازرگانان مردمى آرامند، و از ستیزه جویى آنان ترسى وجود نخواهد داشت، مردمى آشتى طلبند که فتنه انگیزى ندارند، در کار آنها بیندیش چه در شهرى باشند که تو به سر مى برى، یا در شهرهاى دیگر، با توجه به آنچه که تذکر دادم این را هم بدان که در میان بازرگانان، هستند کسانى که تنگنظر و بدمعامله و بخیل و احتکارکننده اند، که تنها با زورگوئى به سود خود مى اندیشند. و کالا را به هر قیمتى که مى خواهند مى فروشند، که این سودجوئى و گران فروشى براى همه افراد جامعه زیانبار، و عیب بزرگى بر زمامدار است. پس از احتکار کالا جلوگیرى کن، که رسول خدا (ص) از آن جلوگیرى مى کرد، باید خرید و فروش در جامعه اسلامى، به سادگى و با موازین عدالت انجام گیرد، با نرخهایى که بر فروشنده و خریدار زیانى نرساند، کسى که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود اما در کیفر او اسراف نکن.
هفتم ، سیمای محرومان و مستضعفان :
سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه که هیچ چاره اى ندارند، از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان، همانا در این طبقه محروم گروهى خویشتن دارى نموده، و گروهى به گدایى دست نیاز برمى دارند، پس براى خدا پاسدار حقى باش که خداوند براى این طبقه معین فرموده است، بخشى از بیت المال، و بخشى از غله هاى زمینهاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیکترینشان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسوول رعایت آن مى باشى، مبادا سرمستى حکومت تو را از رسیدگى به آنان بازدارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسوولیتهاى کوچک تر نخواهد بود، همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روى برمگردان، به ویژه امور کسانى را از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمى آیند و دیگران آنان را کوچک مى شمارند و کمتر به تو دسترسى دارند، براى این گروه از افراد مورد اطمینان خود که خداترس و فروتنند انتخاب کن، تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان بگونه اى عمل کن که در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى، زیرا
این گروه، در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند، و حق آنان را بگونه اى بپرداز که در نزد خدا معذور باشى، از یتیمان خردسال، و پیران سالخورده که راه چاره اى ندارند. و دست نیاز برنمى دارند، پیوسته دلجویى کن که مسوولیتى سنگین بر دوش زمامداران است. اگرچه حق، تمامش سنگین است اما خدا آن را بر مردمى آسان مى کند که آخرت مى طلبند، نفس را به شکیبایى وامى دارند، و به وعده هاى پروردگار اطمینان دارند.
پس بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصا به امور آنان رسیدگى نمایى، و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند، من از رسول خدا (ص) بارها شنیدم که مى فرمود: (ملتى که حق ناتوانان را از زورمندان، بى اضطراب و بهانه اى بازنستاند، رستگار نخواهد شد.) پس درشتى و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن، و تنگخویى و خود بزرگ بینى را از خود دور ساز تا خدا درهاى رحمت خود را به روى تو بگشاید، و تو را پاداش اطاعت ببخشاید، آنچه به مردم مى بخشى بر تو گوارا باشد، و اگر چیزى را از کسى باز مى دارى با مهربانى و پوزش خواهى همراه باشد.
9- اخلاق اختصاصى رهبرى
بخشى از کارها بگونه اى است که خود باید انجام دهى، مانند پاسخ دادن به کارگزاران دولتى، در آنجا که منشیان تو از پاسخ دادن به آنها درمانده اند و دیگر، برآوردن نیاز مردم در همان روزى که به تو عرضه مى دارند، و یارانت در رفع نیاز آنان ناتوانند، کار هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روزى، کارى مخصوص به خود دارد. نیکوترین وقتها و بهترین ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب کن، اگرچه همه وقت براى خداست، آنگاه که نیت درست و رعیت در آسایش قرار داشته باشد. از کارهایى که به خدا اختصاص دارد و باید بااخلاص انجام دهى، انجام واجباتى است که ویژه پروردگار است، پس در بخشى از شب و روز، تن را به پرستش خدا اختصاص ده، و آنچه تو را به خدا نزدیک مى کند بى عیب و نقصانى انجام ده، اگر چه دچار خستگى جسم شوى. هنگامى که نماز به جماعت مى خوانى، نه با طولانى کردن نماز مردم را بپراکنى و نه آنکه آن را تباه سازى، زیرا در میان مردم، بیمار یا صاحب حاجتى وجود دارد، آنگاه که پیامبر (ص) مرا به یمن مى فرستاد از او پرسیدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: (در حد توان ناتوانان نماز بگذار و بر مومنان مهرب ان باش.) هیچگاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن والیان، نمونه اى از تنگخویى و کم اطلاعى در امور جامعه مى باشد. نهان شدن از رعیت، زمامداران را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است باز مى دارد، پس کار بزرگ،
اندک، و کار اندک بزرگ جلوه مى کند، زیبا زشت، و زشت زیبا مى نماید، و باطل به لباس حق درآید، همانا زمامدار، آنچه را که مردم از او پوشیده دارند نمى داند، و حق را نیز نشانه اى نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال یکى از آن دو نفر مى باشى: یا خود را براى جانبازى در راه حق آماده کردى پس نسبت به حق واجبى که باید بپردازى یا کار نیکى که باید انجام دهى ترسى ندارى، پس چرا خود را پنهان مى دارى؟ و یا مردى بخیل و تنگ نظرى، پس مردم چون تو را بنگرند مایوس شده از درخواست کردن بازمانند. با اینکه بسیارى از نیازمندیهاى مردم رنجى براى تو نخواهد داشت، که شکایت از ستم دارند یا خواستار عدالتند، یا در خرید و فروش خواهان انصافند.
10- اخلاق رهبرى با خویشاوندان
همانا زمامداران را خواص و نزدیکانى است که خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان، و به هیچکدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن، و بگونه اى با آنان رفتار کن که قراردادى به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند، مانند آبیارى مزارع، یا زراعت مشترک، که هزینه هاى آن را بر دیگران تحمیل کنند، در آن صورت سودش براى آنان، و عیب و ننگش در دنیا و آخرت براى تو است. حق را مال هر کس که باشد، نزدیک یا دور بپرداز، و در این کار شکیبا باش، و این شکیبایى را به حساب خدا بگذار، گرچه اجراى حق مشکلاتى براى نزدیکانت فراهم آورد، تحمل سنگینى آن را به یاد قیامت بر خود هموار ساز. و هرگاه رعیت بر تو بدگمان گردد، افشاگرى نموده عذر خویش را آشکارا در میان بگذار، و با اینکار از بدگمانى نجاتشان ده، که این کار ریاضتى براى خودسازى تو، و مهربانى کردن نسبت به رعیت است، و این پوزش خواهى تو آنان را به حق وامى دارد.
11- روش برخورد با دشمن
هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى خدا در آن است رد مکن، که آسایش رزمندگان، و آرامش فکرى تو، و امنیت کشور در صلح تامین مى گردد. لکن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتى کردن، زیرا گاهى دشمن نزدیک مى شود تا غافلگیر کند، پس دوراندیش باش، و خوشبینى خود را متهم کن. حال اگر پیمانى بین تو و دشمن منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادى، به عهد خویش وفادار باش، و آنچه برعهده گرفتى امانت دار باش، و جان خود را سپر پیمان خود گردان، زیرا هیچ یک از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نیست که همه مردم جهان با تمام اختلافاتى که در افکار و تمایلات دارند، در آن اتفاق نظر داشته باشند. تا آنجا که مشرکین زمان جاهلیت به عهد و پیمانى که با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زیرا که آینده ناگوار پیمان شکنى را آزمودند، پس هرگز پیمان شکن مباش، و در
عهد خود خیانت مکن، و دشمن را فریب مده، زیرا کسى جز نادان بدکار، بر خدا گستاخى روا نمى دارد، خداوند عهد و پیمانى که با نام او شکل مى گیرد با رحمت خود مایه آسایش بندگان، و پناهگاه امنى براى پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حریم امن آن روى بیاورند. پس فساد، خیانت، فریب، در عهد و پیمان راه ندارد، مبادا قراردادى را امضا کنى که در آن براى دغلکارى و فریب راههایى وجود دارد، و پس از محکم کارى و دقت در قرارداد نامه، دست از بهانه جویى بردار، مبادا مشکلات پیمانى که بر عهده ات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پیمان شکنى وادارد، زیرا شکیبایى تو در مشکلات پیمانها که امید پیروزى در آینده را به همراه دارد، بهتر از پیمان شکنى است که از کیفر آن مى ترسى، و در دنیا و آخرت نمى توانى پاسخ گوى پیمان شکنى باشى.
12- هشدارها:
اول: هشدار از خون ناحق
از خونریزى بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق کیفر الهى را نزدیک، مجازات را بزرگ، و نابودى نعمتها را سرعت ، و زوال حکومت را نزدیک نمى گرداند، و روز قیامت خداى سبحان قبل از رسیدگى اعمال بندگان، نسبت به خونهاى ناحق ریخته شده داورى خواهد کرد، پس با ریختن خونى حرام، حکومت خود را تقویت مکن. زیرا خون ناحق حکومت را سست، و پست، و بنیاد آن را برکنده به دیگرى منتقل سازد، و تو، نه در نزد من، و نه در پیشگاه خداوند، عذرى در خون ناحق نخواهى داشت چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزى نیست، اگر به خطا خون کسى ریختى، یا تازیانه یا شمشیر، یا دستت دچار تندروى شد، که گاه مشتى سبب کشتن کسى مى گردد، چه رسد به بیش از آن، مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خونبها به بازماندگان مقتول باز دارد!
دوم: هشدار از خودپسندى
مبادا هرگز! دچار خودپسندى گردى! و به خوبیهاى خود اطمینان کنى، و ستایش را دوست داشته باشى، که اینها همه از بهترین فرصتهاى شیطان براى هجوم آوردن به توست، و کردار نیک، نیکوکاران را نابود سازد.
سوم: هشدار از منت گذارى
مبادا هرگز! با خدمتهایى که انجام دادى بر مردم منت گذارى، یا آن چه را انجام داده اى بزرگ بشمارى، یا مردم را وعده اى داده، سپس خلف وعده نمایى، منت نهادن، پاداش نیکوکارى را از بین مى برد، و کارى را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند، و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را برمى انگیزاند که خداى بزرگ فرمود: (دشمنى بزرگ نزد خدا آنکه بگویید و عمل نکنید.)
چهارم: هشدار از شتابزدگى
مبادا هرگز! در کارى که وقت آن فرا نرسیده شتاب کنى، یا کارى که وقت آن رسیده سستى ورزى، و یا در چیزى که روشن نیست ستیزه جویى نمایى و یا در کارهاى روشن کوتاهى کنى، تلاش کن تا هر کارى را در جاى خود، و در زمان مخصوص به خود، انجام دهى.
پنجم: هشدار از امتیازخواهى
مبادا هرگز! در آنچه که با مردم مساوى هستى امتیازى خواهى، و از امورى که بر همه روشن است، غفلت نداشته باش، زیرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولى، و به زودى پرده از کارها یک سو رود، و انتقام ستمدیده از تو باز مى گیرند، باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندى زبانت، را در اختیار خود گیر، و با پرهیز از شتابزدگى، و فروخوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرونشیند و اختیار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلط نخواهى شد مگر با یاد فراوان قیامت، و بازگشت به سوى خدا.
آنچه بر تو لازم است آن که، حکومتهاى دادگستر پیشین، سنتهاى باارزش گذشتگان، روشهاى پسندیده رفتگان، و آثار پیامبر (ص) و واجباتى که در کتاب خداست، را همواره به یاد آورى، و به آنچه ما عمل کرده ایم پیروى کنى، و براى پیروى از فرامین این عهدنامه اى که براى تو نوشته ام، و با آن حجت را بر تو تمام کرده ام، تلاش کن، زیرا اگر نفس سرکشى کرد و بر تو چیره شد عذرى نزد من نداشته باشى.
از خداوند بزرگ با رحمت گسترده، و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها، درخواست مى کنیم که به آنچه موجب خشنودى اوست ما و تو را موفق فرماید، که نزد او و خلق او، داراى عذرى روشن باشیم، برخوردار از ستایش بندگان، یادگار نیک در شهرها، رسیدن به همه نعمتها، و کرامتها بوده، و اینکه پایان عمر من و تو را به شهادت و رستگارى ختم فرماید، که همانا به سوى او باز مى گردیم، با درود به پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت پاکیزه و پاک او، درودى فراوان و پیوسته. با درود.
|
|
93/1/1 *مدیر وب سایت: مصطفی بیگی*
نظر
|
|
|